نظریه هوش عمومی دیوید وکسلر در مورد هوش
عمومی، یعنی قابلیت فرد در حل مسائل و انجام وظایف هوشی، صحبت میکند. او هوش عمومی
را بهعنوان یک مجموعه از عوامل شناختیِ موردنیاز برای مواجهه با چالشهای زندگی
تعریف میکند. بر اساس نظریه وکسلر، هوش عمومی شامل چهار عامل اصلیِ ذیل است:
- عامل نوروپلاستیسیته: این عامل درباره قابلیت مغز برای تغییر و تطابق با انواع چالشهای هوشی
صحبت میکند. بهعبارتدیگر، مغز به طور پیوسته در حال تغییر و انطباق با راهبردهای
جدیدِ یادگیری و حل مسئله بوده و پیوسته درحالتوسعه میباشد.
- عامل مدولاریتی: این عامل به تقسیم وظایف هوشی به زیرسیستمهای مختلف درون مغز و تعامل بین
آنها اشاره دارد. هر زیرسیستم، مسئولیتهایی خاص را در حل مسئله و تصمیمگیری بر
عهده داشته و ترکیب و ارتباط آنها، میتواند به عملکرد هوشِ عمومی کمک کند.
- عامل روانسنجی: این عامل به توانایی هوشی فرد در شناخت و کنترل احساسات و خواستهها
اشاره دارد. قدرت مدیریت احساسات و تعامل مناسب با محیط، بر میزان هوش عمومی، تأثیرگذار
است.
- عامل سواد محور: این عامل به توانایی استفادهی عَملی، از دانش و اطلاعاتِ اکتسابی و
احتسابی اشاره دارد. طراحی و اجرای مناسب راهبردهای ذهنی، بسته به سطح دانش و فهم
فرد، به رشد هوش عمومی کمک میکند.
با ترکیب این چهار عامل، هوش عمومیِ فرد
بهبود مییابد و او قادر به تعامل اثربخشتر با محیط، و مواجهه با چالشهای متنوع
میگردد. این نظریه تأکید دارد که هوش عمومی میتواند، با تمرین و آموزش بهبود یابد
و افراد میتوانند با توسعه این عوامل هوشی، عملکرد هوشیِ خود، در دستیابی به هدفهای
شخصی و حرفهای را بهبود ببخشند.